-
باسلام
چهارشنبه 28 مرداد 1394 15:29
این وبلاگ هروز یکبار بروز رسانی میشود . . . . باتشکر انی
-
با سلام
چهارشنبه 28 مرداد 1394 15:03
لطفا در نظر سنجی شرکت کنید
-
داستان زیبا
چهارشنبه 28 مرداد 1394 15:01
ارام از سخره ها بالا رفت و وقتی به نوک صخره رسید سرش را به سمت آسمان بلند کرد و فریاد زد: - خدایا!!! می شنوی صدایم رو؟ من رو می بینی؟ آسمان پر از ابر، برقی زد و غرید! - چرا می گی نه؟ مگه تو خدا نیستی؟ مگه همیشه نمی گی با بنده هاتی و ما رو می بینی؟ حالا که ازت می پرسم می گی نه؟؟؟ ناامید، خسته و از همه جا بریده، خود را...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 مرداد 1394 14:12
د استان در مورد یک کوهنورد است که می خواست از بلندترین کوه ها بالا برود او پس از سالها آماده سازی ماجراجویی خود را آغاز کرد شب بلندی های کوه را تماماً در بر گرفت و مرد هیچ چیز را نمی دید همه چیز سیاه بود همان طور که از کوه بالا میرفت چند قدم مانده به قله کوه پایش لیز خورد و در حالی که به سرعت سقوط می کرد از کوه پرت...
-
داستان زیبا
چهارشنبه 28 مرداد 1394 01:21
مرد مسنی به همراه پسر ٢۵ سالهاش در قطار نشسته بود. در حالی که مسافران در صندلیهای خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد.به محض شروع حرکت قطار پسر ٢۵ ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان شد. دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس میکرد فریاد زد: پدر نگاه کن درختها حرکت...
-
سلام
چهارشنبه 28 مرداد 1394 01:08
من این وبلاگ را جهت انتشار نظرات خود ساخته ام به این امید که این مطالب مفید واقع گردند